چالش‌های خواندن شب هول: تجربه من

    چه باعث شد رمان پیچیده و عمیق "شب هول" اثر هرمز شهدادی را نیمه‌کاره بگذارم. آیا شما هم با روایت پیچیده و شخصیت‌های چندلایه این داستان دست و پنجه نرم کرده‌اید؟ آیا موضوعات سنگین و فضای روان‌شناختی کتاب شما را هم گیج و خسته کرده است؟ بیایید با هم دلایل ناتمام ماندن خواندن این رمان را بررسی کنیم و ببینیم که آیا واقعاً ارزش بازگشت به آن را …
ادامه مطلب

چاله ی مرگ

تا حالا مدیر تولید محتوا نبودم، راهشو دارم یاد میگیرم. چقدر باید بگذره تا جدی‌تر ادامه بدم؟ من آدمیم که تموم کردن چیزی که شروعش کردم برام مهمه، روی حرفم هم هستم که اگه کاری قراره انجام بدم تمام تلاشمو میکنم. سه ماهه که توی آپارات ویدئوهای منظم میزارم و اولین چاله ی مرگ رو رد کردم. چاله ی "هیچوقت شروع نکردن". به سمت چاله ی دوم میرم. چاله ای …
ادامه مطلب

خورشید

وقتی میگن خورشید، یاد چی می افتین؟ یاد درخشندگیش، گرماش، اثراتش روی رشد گیاهان و گُل ها. با نور خورشید میتونیم خیلی چیزها رو درخشنده تر، واضح تر ببینیم یا حتی یه چیزایی رو کشف کنیم! یه کُره ی نارنجی و داغ و سوزان که باعث و بانی ِ زندگی ِ ماست! که اگه خورشیدی نبود، زندگی ای هم وجود نداشت. ستاره ای بزرگ که رنگش از لحاظ طیفی زرد-سبز …
ادامه مطلب

به بزرگی خودتان ببخشید

به بزرگی خودتان ببخشید
خاطره‌ای از مراسم شام غریبان روایت می‌شود که در آن، گوینده با دخترعموی خود در حیاط خانه شمع‌هایی روشن می‌کنند و به آب‌شدن آن‌ها نگاه می‌کنند. این مراسم ساده و صمیمی باعث شده تا گوینده برای اولین بار در تجربه‌ای معنوی و احساسی شرکت کند و از طریق این شمع‌ها به یاد امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) بیفتد. دخترعموی او نیز با بچگی‌اش، در حین روضه خواندن، لحظه‌ای خندیده و گوینده هم خندیده، اما به او یادآوری می‌کند که نخندد. در نهایت، شمع‌ها که آب می‌شوند، هر دو به خانه برمی‌گردند.
ادامه مطلب